خانواده در حماسه حسینی
17 Jan 2016
« بسم الله الرحمن الرحیم »
داستان کوتاه:
کربلا پر از سکانس های زیبا و به کمال رسیده ی زندگی ست....
امسال وقتی همسرم گفت به تنهایی به پیاده روی اربعین می رود حسرتی بر دلم نشت؛ اما قلبم نشکست، چون من کربلای تو را ای شجاع دل تاریخ با چشم سر نه اما با چشم دل از قبل دیده بودم. وقتی همسرم از شوق رسیدن به ضریحت از پشت گوشی برایم گریست من هم احساس کردم در کنار ضریحت به دعا مشغولم. اما ایام اربعین یاد مرا به خاطراتی دور می برد یادم می آید وقتی پدرم در گیر و دار گرداب های زندگی اسیر شد و کسی نبود که دستش را بگیرد و پشت و پناهش باشد. وقتی دنیا در چشمان کوچکمان بزرگ و سیاه شد و حتی دوستان مهربانمان دیگر به ما سری نزدند. عمویم خانه ی کوچکش را برای زندگی به ما داد، آن وقت گرمایی امید بخش را در قلب های کوچکمان حس کردیم و پشت ما بچه ها به خاطر حضور گرما بخش عمو، گرم شد.
من اوج این طعم شیرین عمو داشتن را قبلا در کربلای تو، حسین شنیده بودم. مادرم به من گفته بود که تا ابالفضل در کربلا بود آرامش هم در قلب های کوچک بچه ها ی توبود. و حتی چشم های نامحرمان به سمت خیمه ها در نطفه کور شده بود. و تو حسین می دانستی که زینب و سکینه و رباب و رقیه ات تا وقتی برادر هست در پناه گرمش در امان اند.
نقش عموی واقعی در زندگی را از نقش آفرینی بی مانند و زیبای تو ای ابالفضل در صحنه کربلا باید آموخت.
و اما کربلا فقط این نیست، کربلای تو حسین آن قدر هست که هر سال میلیون ها انسان را در اربعینت از تمام جهان به کربلایت می کشاند. زنانی که مزد روزا کارشان را برای پیاده روی در اربعینت با جان و دل فدا می کند، مردانی که علی رغم مشکلات مالی وکاری می آیند و پیران و معلولانی که ضعف جسمی امانشان رو بریده، هم می آیند آری می آیند حسین، که با دیدنت شاه کلید زندگی را از تو یگانه مرد تاریخ بگیرند و روحی تازه کنند و نفسی بگیرند، تا بروند و حسینی زندگی کنند.
اما باز یادم می آید وقتی گاه گداری عمه ام برایمان مواد غذایی می آورد که نکند بچه های برادرش گرسنه بخوابند من اوج بزرگی عمه بودن را در کربلا از مادرم شنیده بودم.
زینب تو حسین، بهترین نقش آفرین عمه در جهان هستی بوده و هست. او نشان داد که چگونه باید در نبود برادر، فرزندان و همسران و خانواده او را یاری کرد و نگذاشت در دلشان آب تکان بخورد و باید از خود گذشت و باید تازیانه خورد و باید گرسنگی کشید و باید پاها بر اثر دویدن به دنبال بچه های برادر زخمی شود اما نباید آن ها را تنها گذاشت.
و اما این ها تنها سکانس های تکرار نشدنی در کربلا نیست.
وقتی مادرم در سختی های پدرم ماند و ترکش نکرد وقتی به دنبال چاره ای شد تا بتواند کمی از مشکلات پدرم را کم کند. رباب تو حسین، قبل از آن به نقش همسری، به تمام معنا علم برافراشته بود و چنان پشت همسرش ماند که شیرین خردساله اش را با جان و دل در راه شجاع مردش، فدا کرد.
و کربلا فقط این نیست، کربلا صحنه نمایش به اوج رسیده ی تمام ابعاد و اعضای خانواده است.
وقتی پدرم خسته به خانه می امد، وقتی چشمانش از غم و تنهایی پر شده بود وقتی می دید ما گرسنه ایم اما نمی تواند کاری کند. تنها کاری که به عنوان یک دختر می توانستم برای تسلای دلش کنم این بود که اب جوشی برایش بریزم و جلویش بگذارم و در سکوت لبانش تماشایش کنم و بر دستانش بوسه بزنم. تا شاید به او بگویم می دانم پدر چقدر سخت است کاش می توانستم من هم کار کنم و باری از روی دوشت بردارم.
و من این را قبلاً از رقیه تو ای مهربان و بزرگ آقای کربلا، یاد گرفته بودم .وقتی تو از از هر بار نبرد سخت و جان فراسا به سمت خیمه ها می آمدی یا وقتی که قلبت از شهادت عزیزانت فشرده می شد رقیه می امد تا شاید بتواند با حلقه کردن دستان کوچکش بر چهره پدر، گرد غم و اندوه را از آنها بزداید. و تو رقیه آن قدر با غم پدر عجین شدی که نتوانستی در این اندوه جان کاه او را تنها بگذاری، تو خودت را پرپر کردی که بگویی بابای خوبم، رقیه ات در این رنج ها با تو هست و می ماند.
وقتی برادرم با شرایط سخت زندگی خودش، کمکی به مادرم می کرد و دستان کوچک ما را به همراه فرزند خود می گرفت و به پارک می برد و با ما بازی می کرد تا شاید بتواند خنده ها رو به لبان ما برگرداند. من باز اوج داشتن برادر و پشت و پناه بودنش را با علی اکبر تو ای شاه مرد کربلا، شنیده بودم. وقتی علی اکبرت سرمست و با شوق به میدان می رفت که مبادا پدر بی پشت و یاور بماند. وقتی در بحبوبه ی جنگ نگاهش به خیمه ها می افتاد هر بار شمار بیشتری از جهنمیان را به هلاکت می رساند تا بتواند حق برادری و فرزندی اش را به تمام و کمال به جا بیاورد.
کربلا اگر بخواهم تمام سکانس ها ی بی همتایت را به قلم بکشم نتوانم حتی قطره ایی از دریای بی مثالت را به عرصه حضور برسانم. خانواده تو حسین در صحنه کربلانماد کامل یک خانواده را با تمام ظرفیت های شکوفا شده اش به نمایش کشیدند، تا جهانیان بدانند چگونه باید در نقش های خانوادگی خود حضور داشته باشند. لبیک یا حسین
general.info-qr | |
العنوان | خانواده در حماسه حسینی |
المؤلف | فاطمه معارف وند |
المشارکة فی | 1394/10/27 |
general.info-tags |
ألآراء