اين شهر چقدر شبيه تو دارد يار

دنبال سراب تشنگي دارد يار

آن غول چراغ آرزو بر دل ماند

اين كودك ما هزار آرزو دارد يار

صد آينه هست و يوسفي نيست برش

آيين شكفتن اش ترك دارد يار

ما در دل اين شهر هوا خواه شديم

گويي كه هواي ما هوس دارد يار

ما در دل اين شهر تو را گم كرديم

اين گرد و غبار گمشدن دارد يار

عاقل شدن اينگونه به عالم نسزد

ديوانه شدن خود عالمي دارد يار

ديوانه شو اي هميشه ترسيده ز بزم

عاقل نه خدا نه اهرمن دارد يار