غروب تا طلوع
13 Jan 2016
برای کسی که شعر نمی داند
ذهن رفتن می شود خستگی
و صدای پیاده را فرسنگ ها شنیدن بی معنا
اربعین اما
شاعران موج می شوند در راه
با کفش های چسبیده به آسمان
و جرعه های ابر خالی شده در کوله پشتی ها
اینجا شعر از هوا پخش می شود
روی شانه های جاده می نشیند
نگاه می کند به روز
که خیال تمام شدن دارد
به آفتابی که از بلندای عمود دارد می رود
همه می ترسند ولی
همه می ترسند
وقت گریه منبر برسد و فریاد زند
مکن ای صبح طلوع!
معلومات الاثر
general.info-qr | |
العنوان | غروب تا طلوع |
المؤلف | سید محمدرضا حسن زاده |
المشارکة فی | 1394/10/23 |
general.info-tags |
ألآراء