تاکربلا...
6 Jan 2016
بسم رب الحسین (ع)
تاکربلا...
سیمم از اتصال کم دارد ،کشیده مسش به آسانی از ازل بوده ام نویسنده ،شاعری در هوای بارانی
با همین دست خالی ام اقا، راهیم من به سوی کرببلا از همان عطرسیب می گویم ،با توهرلحظه سیدالشهدا
من همان زائرم که حافی شد ،جاده را دید و کربلایی شد اربعین آمد وقیامت کرد ،در به در شد دوباره راهی شد
اندکی بعد از آن محرم وشور، قلبمان حاجتی روا دارد اربعین از نجف به کرببلا ،شور وحالی پرازصفا دارد
قلبم آقا بهانه می گیرد ،گوییا تنگ کربلا شده است درنگاهم غروب هر جمعه ،آسمان عین نینوا شده است
شب جمعه زیارتت آقا،هرشب ازمن ربوده خوابم را گربخوابم دوباره می بینم ،مادرم را که بسته ساکم را
جان من حاضراست مختاری، خسته ام ازگناه تکراری کربلارفته ام نمی گویند، زودرفتی جوان ناکامی
از محرم شدم اسیرغمت،ازفراغت همیشه بی تابم با همین درددوریت آقا،همه شب تاطلوع بیدارم
دیدن پخش مستقیم حرم،دیگرانگارچاره سازم نیست چاره کن دردبی دوایم را ،جزهمین تربتت دوایم چیست؟
2_
منتی بیشتر از این به سرم بگذاری اربعین داغ حرم را به دلم نگذاری
کاروان تو عجب حس عجیبی دارد کودک قافله ات شور حبیبی دارد
پای این قافیه ها تا به حرم باز شده اول راه تمام حرمت راز شده
حق بده ناله کنم گریه امانم ندهد نکند قبل حرم مرگ زمانم ندهد
کفتر جلد حرم شوق پریدن دارد بی پر وبال فقط میل رسیدن دارد
فرش قرمز شده این خاک به زیر قدمم تا که روزی بنویسند به روی کفنم
با خط تربتی از مضجع بین الحرمین بابی انت و امی لک لبیک حسین
general.info-qr | |
العنوان | تاکربلا... |
المؤلف | سیده زینب میری |
المشارکة فی | 1394/10/16 |
general.info-tags |
ألآراء