بسم اللّه

سه شعر برای امام حسین (ع)

‎31 Dec 2015

گلویت را نقشه کشیدند

خفاش هایی

 که تحمل نامت رانداشتنند.

می خواستند

 مقتل خوانی ات را

به موزه ها بسپارند

تا دامن گلی های فرات

از پشت شیشه های دودی

گلوی شش ماه  ات را

اناری گریه کنند.

 مزارع گندم

 نامت را اشک می شوند

در قرص های نان.

هر چه قدر متوکل ها

دست های مسافرانت را

قطع کنند

شعبان به حج می روند،

در میانه ی روضه ها

به شب نرسیده

قد خمیده می شوند .

هزار سال

گندم ری را نان می خورند

تا خنجرهایشان

عصبانی شوند

و از گلوی گنجشک هاهم عبور می کنند.

کیسه  های زر

 قانون خودشان را دارند

امان نامه های جویده

حتی به عمر سعد ها هم

وفا نمی کنند

حالا هر سه ثانیه

 کودکی که

 دامن مادرش را

گریه می کند

نامت

پیشانی اش  را بلند می کند

تا بعد ازظهر فردا

سینه زن صدایش کنند...

 ***

 

عمو غلام تشنه میدان می خواند ،

 وقتی محمد حسن

یک روز صبح

نامش عوض شد ،

تا پیرمردهای ده

تعزیه ی علی اصغررا

از زیر عینک های ته استکانی

گریه کنند .

تا هاشم بنّا

دوباره زینب را بازی کند .

و علی

پسر عمه لیلا

همان قاسم بماند.

آه عمو غلام!

به خانه برگرد ،

تا برایت بگویم

قاسم وقتی آخرین نامه را

برای بی بی می نوشت

خودکارش جوهر پس داد به خط های نامه

ودست هایش

خون را به خط های مقدم .

یک دل سیر باید گریه کنم

وقتی هاشم بنّا

نسخه های دارو را

با نسخه های تعزیه خوانی

اشتباه  می گیرد .

کربلای چهار

پاهایش را

 روی شقیقه ی دشمن گذاشت

به خانه که برگشت

جنگ

هر چند ساعت یکبار

دستش را

روی زنگ خانه اشان می گذارد

بعد گلوله

 پیراهنش  را گلدوزی می کند

و بشقاب های گلدار خانه شان

لب پر می شوند .

عمو غلام

 فکر علی اکبر دیگری باش

برای تعزیه ی امسال !

***

 

حتم دارم

تمام شب های شعبان را

تشنه خوابیده اند

ابوسفیان ها.

از کودکی

  جغرافیا را

خط و نشان کشیده اند

تا  بی تاخیر

 کربلا رادر نقشه ها سر ببرند.

 وقتی تیرکمان ها

خون گنجشک ها را در شیشه می کنند

تا1400سال

شش ماهه ها

 خواب  سه شعبه ببیند.

درست وقتی حرمله ها

میانه ی خوبی

با گلوی گنجشک ها ندارند.

و دکان های چند شعبه اشان

بوی زر های کم عیاری می دهند

که دستشان را به گندم ری نمی رساند.

حالا وقتی محله ی بالاده

چاووشی خوانی علی بابا را

 گریه می کنند

 به میدان خوانی های گمنامی 

فکر می کنم

که هم پای محتشم

پیر می شوند 

به سه ساله های آن طرف فرات

که گوشواره هایشان را دوست ندارند.

  به گنجشک هایی که

سر ساعت شش ماهگی

سکته  می کنند.

شما که امامزاده را می شناسید،

پشت  نام مردم ابادی

کربلایی سنجاق می کند.

از شما که پنهان نیست،

هنوز کسی کربلا را

در شناسنامه ام

کوک نزده است...

 


معلومات الاثر
general.info-qr
العنوانسه شعر برای امام حسین (ع)
المؤلفزهرا شرفی
المشارکة فی1394/10/10
general.info-tags

ألآراء