مشٌایه یعنی این...
23 Dec 2015
حس می کنم آرامش بکر صدایت را
در گوشه ی این حجره هم عطر عبایت را
حالا هزاران فرسخ از ما دور هم باشی
گلدسته ای می آورد اینجا دعایت را
از سامرا چیزی به تنهایی نمی ماند
وقتی که می بوسد نگاهم رد پایت را
این اربعین از روی احسان خودت خواندی
از کربلا سوی پریشانی گدایت را
در چشم من مشایه یعنی این که در باران
تربت به تربت حس کنم حال و هوایت را
باید کجا بین کدامین راه بگذارم
ای بغض سنگین غریبی ابتدایت را
از کربلا تا سامرا هی باد می لرزانْد
هم شانه ی من، هم نخِ شال عزایت را
سربازهای گریه می بندد با هق هق
راه گلو را تا نخوانم روضه هایت را
زوّارتان می آمدند و شهر خالی بود
مهمان شدم اما شکوه ربنایت را
آقا اگر آنجا کسی مشتاق خدمت نیست
در مشهد ما می شود مهمان سرایت را...
فرزندتان یک روز می آید و میسازیم
با اشک های شوق سُرِّمنرئایت را
معلومات الاثر
general.info-qr | |
العنوان | مشٌایه یعنی این... |
المؤلف | سید ابوالفضل مبارز |
المشارکة فی | 1394/10/02 |
general.info-tags |
ألآراء