دست مرا بگیر
20 Dec 2015
(تقدیم به امام حسین(ع) و اولین زائرش جابربن عبدالله انصاری)
دست مرا بگیر عطیه، قدم زنان
راهی نمانده است دگر تا به آسمان
«راهی ست راه عشق که هیچش کناره نیست»
در آسمان چشم برایم ستاره نیست
عاشق تر از همیشه به سویش من آمدم
روشندلم که سمت مزارش قدم زدم
با هر قدم به زیر لبم ذکر ربّناست
دیگر بگو رفیق که این سرزمین کجاست؟
آیا عطیه راه به جایی نبرده ایم؟
گرچه نبوده ایم ولی زخم خورده ایم
دل کلبه ای ست کلبه ی احزان داغ اوست
چشمی نمانده است برای فراق دوست
به به که عطر دوست پراکنده می شود
این خاکِ گرم، کعبه ی آینده می شود
حالا رسیده ایم عطیه به کربلا ؟
یک اربعین گذشته و صحرای غصه ها...
گوشم شنیده است سرش رفته روی طشت
یک اربعین گذشته و آب از سرم گذشت
آب از سرم گذشت که غسل زیارت است
در جبر عشق جابر تو با سعادت است
از تربت تو طعم جنون را چشیده ام
در پیش چشم دوست،خودم را ندیده ام
حالا عطیه دست به دستم گذاشته است
شاید که پا درون حرم هم گذاشته است
بیهوش می شوم که زبان باز مانده است
پر باز مانده است که پرواز مانده است
آبی نپاش بر سر و رویم که آه، آب
لب تشنه، خسته، غمزده، رویت سیاه آب
بگذار دست شوق مرا روی قبر او
صبرم نمی رسد به حسینم، که صبر او...
باعث شده است حُر به حرم مبتلا شود
باعث شده زهیر شهید خدا شود
حالا سه بار نام شما بر لبم نشست
گفتم که «لا یُجیبُ حَبیبَه» دلم شکست
آیا حسین راه به جایی نبرده ایم؟
گرچه نبوده ایم ولی زخم خورده ایم
زنگ غریب قافله می آید از کویر
گفتم عطیه آمده زینب از این مسیر...
...
شاعر نشست جای تو زائر...و گریه کرد
با چشم بسته مثل تو جابر...و گریه کرد
آقا مرا به دست تو جابر سپرده است
تصویرهای شعر مرا باد برده است...
general.info-qr | |
العنوان | دست مرا بگیر |
المؤلف | علی پورزمان |
المشارکة فی | 1394/09/29 |
general.info-tags |
ألآراء