بسم اللّه

حکایت آب

‎18 Jan 2017

قطره آبی به دل سوز شکایت می کرد

از لب تشنه ی یک مشک حکایت می کرد

رفت تا دست پر از راه بیاید شاید

گره از تشنه لبان باز گشاید شاید

مشک پر گشت در آغوش چو یاسی پرپر

قطره و خون همگی غرق شدند آخر سر

این چه تدبیر عجیبی است خدا می داند

این چه آهنگ غریبی است که را می خواند؟

آه این چلچله آهنگ سفر کرده دریغ

سوی میدان بلا، برگ گل و تیر سه تیغ

راهی کرب و بلا بود ولی نی بنواز

زان که تقدیر عزا بود در این هلهله ساز


معلومات الاثر
general.info-qr
العنوانحکایت آب
المؤلفشهلا رعیت پیشه
المشارکة فی1395/10/29
general.info-tags #طریق_الحسین

ألآراء