^{میخانه کربلا}      _{تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود  ...} ^{از فرش به عرش ، با تو ممکن می شود}    _{"از فرش به عرش ، با تو ممکن می شود"   _بفرمایید این هم بلیط سفارش شده ی شما،تاریخشم...} ^{درد و دلهای زائر} _{رباعی پیاده روی اربعین هرچند که زخمی شده این پا و کبود است برخیز مسافر عرق از چهره زدود است...} ^{کودک درون من...}   _{آفتاب، پشت ابرهاست در میانه‌های راه دختری سینیِ غذا به دست با نگاهِ کودکانه‌اش به زایران تعارفِ تبسّم و...} ^{وفور نعمت} _{خانه‌های بی‌ریا مشت‌مال گُرده‌ها شستشوی پای دل‌سپرده‌ها در ظروف آب گرم استجابت دعا سفره‌های باز نذری طعام چای داغِ پُرملات...} ^{رنگ بندی نقوش}   _{پرچم سیاه و سرخ پرچم سفید و سبز اهتزاز رنگ‌ها در آسمان انعکاس آسمانِ نیلگون روی شیشه‌های استکان چای...} ^{باز هم اربعین رسید از راه} _{باز هم #اربعین رسید از راه همه‌ی شهر پر شد از هیجان عاشقانِ شهید کرب و بلا آمدند از سراسر...} ^{شورشیرین} _{به یاد پیاده روی ناب اربعین...   اهلِ ادَب میسازَد عشقَش بی ادَب هارا اینجا تَماشا کُن شُکوهِ تاب و...} ^{از قطره تا دریا} _{ترانه ی عشق..     قدم بردار و راهی شو بزار تو کوله دنیاتو بیا ای قطره پیدا کن از...} ^{هلابیکم...} _{ما قدرت پرواز هم داریم هرچند درگیر زمین هستیم پای پیاده عشق می چسبد چشم انتظار اربعین هستیم مارا نمک...} ^{خاطرات کودکی} _{دوستان که جای خود حتّی به فکر دشمن است کمترین لطفش به دشمن دادنِ پیراهن است از همان شب که...} ^{ما رایت الّا جمیلا} _{باسمه تعالی توفیقی شد امسال برای دومین بار به قصد زیارت اربعین، عازم کربلا شوم حرکت بیست میلیون زائر و...} ^{دعوتنامه من} _{همه می گفتند  کربلا دعوتیه! گفتم خوب کی دعوتنامه را میده؟ گفتند آقا امام رضا دعوتنامه رو مینویسه ! یه...} ^{کرامت امام حسین ع} _{حیدر حیدر که می گفتند گویی قلبم صد برابر محکم تر می تپید .انگار بخواهد غالب تهی کند و همان...} ^{در جستجوی حقیقت} _{من جوان بودم و دنبال خدا می گشتم در پی حق و حقیقت بخدا می‌گشتم در مسیری که خدا جاذبه...} ^{هله بزوار الحسین} _{سفر به کربلا هیچ وقت آرزوی من نبود. به نظرم یک سفر زیارتی می آمد که طبق روایات ثواب زیادی...} ^{عشق خورشید} _{خورشید سوزان تر از همیشه شده ... همه هدفشان یک چیز است و تا به مقصدشان نرسند آرام نمیگیرند ......} ^{پای برهنه} _{داستانک - پای برهنه از زیارت حرم قمربنی هاشم.ع. برمی گشتیم. برای نماز وارد یک حسینیه شدیم. نماز را به...} ^{پنج امپراطور در طریق کربلا !} _{متن یه سفرنامه طولانیه که مخاطب ویژه داره ، یعنی تمام جملات خطاب به همسرم که همراه من و پسر...} ^آرامش   _{از شلوغی های مرز مهران که گذشت، خودش هم باورش نمی شد که وارد سرزمین عراق شده است. او...}