بسم اللّه
28 Mar 2024
general.type-literature
آن‌جا که چشم‌ها می‌افتند به پای ضریح آن‌جا که چشم‌ها می‌افتند به پای ضریح   آن‌جا که چشم‌ها می‌افتند به پای ضریح جای خاصی است؛ من هرچه... مسیری که مسیل بود ... تصوری که از عراق بین اکثر کربلا نرفته ها شکل گرفته آن عراقی ست که سی سال قبل عصای دستان... مست بی بهره   رخ ننمودی و دلم سوختی                            مکتب غم را به من آموختی نقل مجالس شکن موی تو                            مامن عشاق سر... آفاق « آفاق » کودکی را می بینم که پس اندازش را در پرتقالی قدیمی و سیبی که صورتش را با... رجعت « رجعت » بازگشته اند تفسیرهای تازه ی اساطیر با برق تازه ی شمشیرهای شرقی شان ژنرال های غربی را... قرائت   « قرائت » پاهایم را رو به راه کرده ام شناسنامه ی بهار قدم به قدم ورق می خورد... هم وطن « هم وطن » این بار که تابوتت برگردد لهجه ی گریه ها عربی خواهد بود و تلاوت قرآن دلنشین... پا به پای جاده   در میان روزهای سوت و کور در هجوم شهر بی‌عبور از گلوی جاده‌ای که می‌رسد به کربلای جان ناگهان ... شیرین تر از عسل بسم الله الرحمن الرحیم   دقایق پایانی شب ، در حالی که از بحث و گفتگوی بی نتیجه با یکی... همسفر قدم به قدم، نفس به نفس، موکب به موکب با کاروان اربعین مادرش را که پیاده می رفت همراهی می... جلودتر با سرعت زیاد از میان جمعیت می گذشت، انگار خسته نمی شد. موکب ها را می دید ، پرچمداران را... «پدر، عشق و پسر» بسم‌الله سخن آخری که اول می‌زنند (به‌جای مقدمه) از حرم تا حرم، گفته‌اند 90 کیلومتر است، مسافتش مهم نبوده و... وطن                                                       « وطن » وارد خانه ی پیرزن شدیم . مردی که با عصا کنار در ایستاده بود اصرار داشت... جلودار با سرعت زیاد از میان جمعیت می گذشت، انگار خسته نمی شد. موکب ها را می دید ، پرچمداران را... خادم باسمه تعالی (بخش داستان-پیاده روی اربعین) خادم به تیرک چادر تکیه زد و با شال عربی، عرق صورتش را پاک... پياده تا كربلا   بخش : خاطره نويسي     پياده تا كربلا   حسابي خسته شده بودم . پاهايم ذق ذق مي... چهله ی مادرم... مادر چهله گرفته بود یک اربعین را اشک ریخت پای روضه های سید کریم همسایه .شما نمی شناسید امامقتل خوانی... حضرت عباس لب مرز منتظره... حضرت عباس لب مرز منتظره... ویزا ها قلابی درآمده بود، همه مضطرب بودن ،چشمها گریان و تنها کسی که خیلی آرام و... می آیند می آیند... به سوی تو همگان عاشقانه می آیند چو رود سوی تو دریا، روانه می آیند چه راست گفت... «پدر، عشق و پسر» بسم‌الله «پدر، عشق و پسر» روزنوشت‌های سفر اربعین 1394 سخن آخری که اول می‌زنند (مقدم نوشت) از حرم تا حرم،...